لحظه ها می گذرند و روزها را خاکستر می کنند ،
و من در گرد و غبار این ثانیه ها می دوم ؛
به دنبال چه نمی دانم !
هراسانم از آن که فصل ها پوست بیندازد و من هنوز در کالبد خویش بمانم ،
شاید خیالی بس بیهوده که رسیده باشم ،
به آنچه خواسته ام ، به آنچه که باید می رسیدم ،
وبه آنچه که لیاقت رسیدن به آن را داشته ام . . . ،
تشنه لبم ، دروغ است اگر بگویم به جرعه ای بیش نیازمند نیستم
دریا می خواهم به وسعت آفاق ، به وسعت دریا !
:: موضوعات مرتبط:
تنهایی های من ,
,
:: برچسبها:
درد دل ,
تنهایی من ,
|
امتیاز مطلب : 129
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27